تکونم نده!! نخوابیدم ک! مُردم!! همه بهم میخندیدین!!! به حرفاش میخندیدین حالا واسم گریه میکنین؟؟؟ واسه دیدنت پر پر میزدم گریه نکن میترسما!!! درسته اذیتش کردم ولی داغ جوون سخته! خدا صبرش بده!!... به بابام بگید بالا سرم گریه نکنه طاقت نمیارم دوباره میمیرمااا! به اون فلانی ام ک اون ته داره گریه میکنه بگید: آخه مگه موقعی که بهت زنگ میزدم میگفتم حالم بده میخندیدی گوشیو روم قط میکردی حالا دیگه اشکت چیه؟؟؟ مگه نگفتی برو؟؟رفتم واســـه همیشه..اررررره رفتم واسه همیشه چرا همه بالا سرم وايسادن...!!! من تکرار نمیشوم....یک روز میرسد... یک ملافه سفید پایان میدهد به من.... به شیطنت هایم...به بازیگوشی هایم... به خنده های بلندم... روزی که با دیدن عکسم.. بغض میکنی و میگویی: "دیوانه دلم برات تنگ شده" اصلا عیب نداره !! عیب نداره که تنهایی ... عیب نداره که دیگه زیر بارون بدون اون باید تنها خیس بشی .... عیب نداره که شبا بدون شب بخیر عشقی که الان نداریش میخوابی ... عیب نداره که جمله ی دوستت دارم رو دیگه نمیشنوی تا دلت یکم آروم بشه ... عیب نداره که دلش دیگه برات تنگ نمیشه تا بفهمی هنوزم عاشقانه دوستت داره ... عیب نداره که اگه خیانت دیدی و دم نزدی ..... یعنی نخواستی که هیچی بگی .... عیب نداره اگه اونیکه بهت گفت تا آخرش باهاته الان دیگه نیست تا ببینه چقدر تنها شدی و غم تو دلت نشسته ... اما مطمئن باش یه روزی همونی که قدر تو رو ندونست یه روز توی حسرت داشتنت میسوزه کسی که تورو نمیخواد نمیخواد دیگه... نگرانیات گیر دادنات دلش تنگ میشه... حال که این چنین سرد میروی یادت باشد ...!! چیزی به جا نگذاری مبادا برگردی و اشکهایم را ببینی! قرار نیست بیقرار ی ام را بفهمی! قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شده ... خواستم کمی مرا با عشق آشنا کنی ، عشق را برایم معنا کنی طعم دوستت دارم را بچشم تنهایی رفت و چشمم رنگ محبت را ندید دلم در گذشته ها قصه ی بی وفایی را زیاد خوانده… با تو بودن خواب و خیال بود به سوی عشقی که هنوز با وجود سردیت، برایم معنایش نکردی بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست من دراین دنیا به جز سایه ندارم همدمی این رفیق نیمه راه هم گاه هست و گاه نیست خسته ام فردا نگاهت را برایم پست کن من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دوراندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است میروم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش چون که تو تنهاتر از من میروی آرزو دارم تو هم عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را معنی برخوردهای سرد را…. عزیزم زندگی همیشه بهار نیست .. گاه ابر سایه نمناکش رو برسر بهترینها میکشه!! پس ای گل قشنگم اگر روزی این قطعه را خواندی و دیدی که نیستم قطره اشکی برای دل شکستم بریز!!! و عـــــشــــق ، بعضی ها رو تجسم یاد تو در من... مى خواهى بروى ؟ توهین ها و اخمهایم فقط لبخند میزد من درد می کشم تـو اما چشم هایت را ببنـد سخت است بـدانــم می بینی و بی خیــــــــــالی ......! به ســــلامتی پســـری که عشـــقش رو ازش بگیره ثابت کرد که هســـت " تــــو " که باشي.... بوــے فـَـــراموشے گرفتــہ ام ♥ قشــــــنگے این روزامـــــو ♥ حســــــرت ! یعنے رو بـﮧ رویــــــــمـ نشستـﮧ اے و باز خیســـــے چشمـــانـــمـ را آن دستمال خشکــ بے احساس پاکــ کنــــد . حســــــرت ! یعنے شانـﮧ هایت ، دوش بـﮧ دوشــــــمـ باشد اما نتوانـــم از دلتنگے بـﮧ آن پناه ببـــــــرم....... حســــــرت ! یعنے تــــ ــــو کـﮧ در عین بـــــــــودنت داشتنتــ را آرزو مے کنــــــــم . . .
دیگر بانوی هیچ قصه ای نخواهم شد که این بانو خود قصه ها دارد .... بــا کسی دوست نخواهم شد دیــگر عاشق کسی نخواهم شد عشقم متعلق به کسی بود که الان دیگه نیست کنارم , هست اما شاید مال کسی دیگری باشد ! من دختری هستم بر فراز آسمان , راه چهل ساله معراج مرد را در یک شب پیموده ام و من یک دخترم نگاه به بدن ظریفم نکن اراده کنم تمام هویت مردانه ات را به آتش می کشم ! تنهایی ام را با کسی تقسیم نخواهم کرد که روزی تنهایم بگذارد ! بدان ، حوای کسی نخواهم شد که به هوای دیگری برود ! روح خداست که در من دمیده و نامش احساس است ، ارزان نمی فروشمش اما در راه زن بودنم خرجش خواهم کرد ! دستانم بالین کودک فردایم خواهد شد ، بی حرمتش نخواهم کرد ، به کسی نمیسپارمش !!!!!
تنهایی یعنی نگاهی به عقب مرور گذشته ورق زدن خاطرات و اشک تنهایی یعنی مرور خاطراتی که شیرینش قلبت را بسوزاند تلخش قلب و چشمانت را تنهایی یعنی چشمان بارانیت را هیچ دستی پاک نکند عیب نداره ... عیب ندآره که " تـــنـــهـــایـــی "... عیب نداره که شبآ بدون " شــب بــخــیــر عــشــقــت " می خوآبی ... عیب ندآره که جمله ی "دوســتــت دارم " رو نمیشنوی ... عیب ندآره که دلش هیچوقت برآت " تــنــگ " نمیشه ... عیب ندآره ، " خــدا بــزرگــه " تو فقط طآقَت بیآر.... همین ! و تو خیره به غبارهای بلند شده از خاکسترم خیره شده ای.. سکوت کرده ای.. نمی دانم دل من نازک است یا چشمان تو تیز هرچه نگاه به تو میدوزم بند دلم پاره می شود یادم که نیستی ،دوستم هم که نداری، فراموشم هم که کرده ای ، پس چرا من باز هم هر شب برای تو می نویسم ؟! مقصر نبودی عاشقی یاد گرفتنی نیست هیچ مادری گریه را به کودکش یاد نمی دهد عاشق که بودی دستِ کم تشری که با نگاهت می زدی دل آدم را پاره نمی کرد مهم نیست من که برای معامله نیامده ام اصل مهم این است که هنوز تمام راه ها به تو ختم می شوند وتو در جیب هایت تکه هایی از بهشت را پنهان کرده ای نوشتن فقط بهانه ای است که با تو باشم اگر چه این واژه های نخ نما قابل تو را ندارند . مانده ام به پای تو که دوستت دارم خسته نیستم ، چون که تو را دارم با تو چه دنیایی دارم ، مثل بهشت ساده است ، به سادگی یک قلب، اما پر از غوغا زمانی که همه از عشق فراری بودند عاشقت شدم و هر چه خواستی امروز رسیده ام به عمق قلبت، جایی پر از آرامش اما دلم میخواست تو باشی همه کسم مثل تو که تنهایی مال منی عشقت در قلبم است ، تو مال منی و باور نداری که تنها امیدم به تو است ، کسی از حالم خبر ندارد حالم خوب خوب، همیشه شادم… با تو همیشه هستم ، هستم تا ابد در دل مهربانت آنگاه که من با تو یکی شده ام ، با تو همیشگی شده ام و باز شعری دیگر برای تو ، احساسی دیگر در وصف تو تا زنده ام مینویسم برای تو… دلم گرفته بغض سنگین یک سکوت"نشسته روی دلم" کاش می شد با تو گفت کاش بود فقط یک چاه یک چاه که فریاد کنی تمام دلتنگی هایت را بی هیچ ترسی دور از نگاه تمام کسانی که دوستت دارند و نگرانت هستند این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت ! این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق ! بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم ؟ تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم ؟ روزی که برای اولین بار روزی تو راخواهم بوسید آرامِ آرام لطیف تر از شبنم روی برگ گل روزی کِ گونه هایت خیس شرم شده اند نمیخواهم بترسم این بار کِ مبادا فردا سهم دیگری باشی چون عشق من ناب است همانند عشقی کِ یه کودک به جامدادی اش دارد روزی تو را خواهم بوسید حتی اگر تاوانش جهنم باشد چِ زیباست جهنمی کِ تو درآنی و هر روز از لجِ خدا تورا بوسیدن کسی که نگاهم را در باغچه ی خانه اش بکارد و هرروز به بوته های تشنه ی احساسم آب دهد کسی که از نگاهم بخواند که امروز هوای دلم آفتابی است یاابری و سرد به دیوانگی و بی پروایی کسی که دلم هر روز برایش تنگ می شود دلم کسی را می خواهد که شبیه هیچ کس نباشد! دوست داشتنت را فریاد خواهم زد نَ با حنجره ام با شعرهایی کِ در نبودت بی وزن شده اند وآشفته کِ نه قافیه میپذیرند و نه ردیف دوست داشتنت شرری است کِ بارور میکند احساسم را برای بارش واژه های عاشقانه و طلوع عشقی محبوس شده کِ سال ها در انتظار است و اینگونه برای جاودانگی اش فریاد خواهم زد گفت : بنویس گفتم : از چی ؟ گفت : از هر چی دلت میخواهد گفتم : میترسم میترسم چون هر چه دلم خواست حسرتش بر دلم گذاشته شد نه دیگر، بس است ، از تــو نخواهم نوشت بی خیال اندامت می شوم به خاطر تو هر ستمي در اين دنيا را تحمل مي کنم و غم و دلتنگي را از ياد مي برم به خاطر تو دل خوشي هايم را يکي يکي قاب مي گيرم براي اينکه ببيني بر طاقچه دلم مي گذارم به خاطر تو همه چيز حتي گذشته را فراموش کرده دلم را از وجود تو لبريز مي کنم و لحظه هايم را به تو هديه مي دهم به خاطر تو دوست داشتن را ياد گرفته هر ثانيه در نگاهت " دوستت دارم " را نجوا مي کنم بر وجودم تنها چیزی که غوغا میکند تنها نام تو و عشق توست که از جدایی هاست و از دوریها و تو را در همه چیز جستجو میکنم
حالا هی پشت سرهم اسممو بگو
مرده ک نمیشنوه حالا تو خودتو بکش!! میدونید یاد چی افتادم؟؟؟
یاد اون موقعی ک صداتون میکردم هیچ کدومتون جوابمو نمیدادین!!!هــــه...
اونموقع ک میگفتم بابا تنهام نذارین دارم میمیرم تو تنهایی
چیه؟ چی میخوایید؟ چرا گریه میکنین؟؟؟
من همونی ام ک وقتی از شکسته هاش میگفت
داداشی یکم از اون خاک نرما بزار زیره سرم بالش ک ندارم!!!
" واســـه خودم حـــرمتی داشتم"
عشقم گریه نکنین من همونی ام ک
بچه ها نفری یه مشت خاک بریزین رو لباس مامانم
هــــــی تو،،، تویی ک عشقم بودی...
هیییییس نگوو خدانکنه
اِ ! مامان!؟ چرا گریه میکنی...؟
بابا چرا خودتو میزنی...؟
سردمه پتو میخوام این ملحفه چیه...؟
اِ!دوستام اینجا چیکار میکنن...!!
اِ! عشقم "تو چرا گریه" میکنی؟
تو که میگفتی ازم متنفری...!!!؟
چرا آب ریختن رو سرم اه تازه ارایش کرده بودمااااااااا!!!
چرا کسی صدامو نمیشنوه...!!
اِ! بابا چرا دارن میزارنم تو اون قبر...!؟
خاک نریزین روم..."من"مردم!؟
خدا پس آرزوهام چی...؟
همونایی که پرپرشون کردی یادته؟!
خودتو خورد نکن...
تو خودت بشکن...
غصه بخور اما آویزون نشووو...
برو...
یه روزی دلش واست تنگ میشه...
یه روزی واس تک تک کارات
بـــــی صــــــدا بـــــــــــرو..
یه
روز جای خالیتو حس میکنه...
برووو...
یه روز تنها آرزوش میشی...
مگه دوسش نداری؟
بودنت اذیتش میکنه...
احساس میکنی داره میپیچونتت؟
بهتره بری..............
یه وقتایی باید رفـــــتــــــــــــــــٔـــ....
اونم با پــــــای خـــــــودتـــــــــ................
باید جاتو ، تو زندگی بعضیا خالی کنی
درسته تو شلوغیا متوجه نمیشن چی میشه...............
ولی بــدون ،،
یه روزیـــــ
یه جــــایـــی
بدجوری یادت می افتن که دیگه
دیــــــر شده..........
کسی که تو رو نمیخواد ،،
نمیخواد دیگه...
لذت ببرم از لحظه هایش ، آرام بگیرم در آغوشش
خواستم رها شوم از تنهایی ، از درد و غصه و نا امیدی
خواستم خزان را زیبا ببینم ، باران را در کنار تو جشن بگیرم
خواستم احساسم را به رخ دیگران بکشم
با عشق آشنا شدم و با بی وفایی رفیق
از احساسم تنها سردی به جا مانده
و من در آتش حقیقتی میسوزم که با خود میگویم ای کاش رویا بود
پشیمان از رفتن به سوی عشق
چه بیقرار بودی زودتر بروی
از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی…
من سوگوار نبودنت نیستم !!
من شرمسار این همه تحملم …
یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن
گوشم از آواز غمگین سکوت شب پراست
لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن
صـدای فــاصــلــه هاست ،
صــدای فــاصــلــه هــایـــی کـــه ،
غـــرق ابـهـــــام انـــد . . .
و همیشه عاشق تنهاست . . .
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
از یه جایی به بعد
دیگه نمیتونی بذاریشون کنار
،
شده نفس ات...
مگر اینکه ...
قید زندگیت رو بزنی ..
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
آغاز دلتنگی است!
در سکوتی شیرین
دیده به آسمان دوخته ام...
این یادهای گاه وبیگاه تو
از جانم چه میخواهند!!
این دردهایی که تیر میکشد...
از یادآوری حرفهای پر کنایه ی تو
در قلب خسته از تپیدنم
از جانم چه میخواهند؟!
اما توای خاطره تلخ...
در یاد من بمان!
با همه دردآلودگیت
دوستت دارم
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
بهانه مى خواهى ؟
بگذار من بهانه را دستت دهم
برو و هرکس پرسید بگو :
لجوج بود ، همیشه سرسختانه عاشق بود
بگو فریاد مى کرد ، همه جا فریاد مى کرد که فقط مرا مى خواهد
بگو دروغ مى گفت ، مى گفت هرگز ناراحتم نکردى
بگو درگیر بود ، همیشه درگیر افسون نگاهم بود
بگو بی احساس بود ، به همه فریادها ،
بگو او نخواست
نخواست کسى جز من در دلش خانه کند . . .
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
نمیگذاره هیشکی و هیچی
وقتی گفت تا تهش هستم
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
معجزه اي در من رخ ميدهد...
به نام " آرامـــــــــــــش "
هميــــــشه کنارم بـــاش نـــازنينــــــــم ...
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
رَنگــــِ تَنـــ ـهایـــ‗
دٍل شکستـگے
بُـغــــض وَ خـامـوشــے
چـیـزــے نیستــــْ
تـآریـ ـخ مَصـــرَفـم گذشتـــ ـہ اَستـــْـ !!
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
♥ مدیـــــــون اون کـــــسیـــم کــــه تنهــــــام گـذاشـــــت ♥
♥ باعث شــــد یــــه فرشـــــته بیاد تــــو زندگیـــــم ♥
♥ پس بـــدون ناراحــــت ک نیســـــتم هیـــــــچ ♥
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین, عکسهای متحرک عاشقانه, متن های عاشقانه و غمگین,
برچسبها: جمله های عاشقانه, اس ام اس غمگین, ,
برچسبها: جمله های عاشقانه,
برچسبها: جمله های عاشقانه, متن غمگین, عکسهای متحرک غمگین,
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
“زبانم لال !”
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
و روزی لحظه ای آمد که دیدم
وجودت ، نگاهت ، حرفهایت ، چه زیبا می تابند بر تن من
و بازتابش عشقی است که مرا لحظه به لحظه دگرگون میکند
ساده تر مینویسم، دوستت دارم !
و من زمانی در هیاهوی قلب خویش
با شنیدنش پر از گریه و زاری بودند
در راه داشتنت قدم برداشتم و
حالا از این سرزمین تنها ، من مانده ام و تو و خدا
پس به آن کسی که جز من و تو در بین ماست دوستت دارم
نمیخواستم تنهایی را ، اما تنها تو را میخواستم
نمیخواستم بی کسی را
شدی تنها بهانه ، برای هر دلیل عاشقانه
تنهایی بود در بینمان ، اما جزئی از عشقمان
مثل اینکه من تنهایی در قلب توام
تمام زندگی ام هستی و خبر نداری که بی تو میمیرم…
باور نداری که در قلبم جز تو و عشقت کسی جایی ندارد
نمیدانی که با وجودت به من نفس میدهی
نمیدانی که با نفسهایت به من جان میدهی
و ای همیشه ماندگارم ، ای عزیزتر از جانم
با تو همیشه در اوج آسمانم ، با تو آرام ،
از عشق نمی هراسم آنگاه که تو عشق منی
نمیترسم از رفتنت آنگاه که تو هم عاشق منی…
تنها باور داشته باش عشق مرا ، غرق شو در وجودم و
ببین که لحظه به لحظه نفسهایم تو را میخواهند..
با تو همیشه مستم ، مست چشمهایت ،
هیچکس نمیتواند مرا از تو بگیرد،
و من مال تویی هستم که خیلی وقت است مال منی
من عاشق تویی هستم که خیلی وقت است به دنبال توام….
هوای دلـ ــم
عجیــ ــب برایت گرفتــ ـــه!
من و آسمانـــ ـــی از حرف های نگفـ ــته!
راستی
جسـ ـــارت نباشد
تو کی می آیــــ ــی ...؟!
به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟
سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟
چه زیباست لحظه ای که من به
سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !
چه زیباست لحظه ای که سر نوشت
با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!
چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !
این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....
و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !
آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟
سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟
حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم ؟
تو همونی که واسم ، یه روزی زندگی بودی
توی رویاهای من ، عشق همیشگی بودی
آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته
بی کسی عالمی داره ، واسه ما یه عادته
چه طور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو ؟
آخه با چه جراتی به دل بگم نمون ، برو ؟
دل دیگه خسته شده ، به حرف من گوش نمی ده
چشم به راه تو می مونه ، همیشه غرق امیده
بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم ؟؟؟؟
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کارِ ناتمامی نداشته باشی
یادت باشد حرفهای آخرت را
به خودت و همه گفته باشی
فکرِ برگشتن به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سَرَت بیرون کن
تـــــو
در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری
که شباهتی به خیابان های شهر ندارد
با تردید ، بی تردید
کم می آوری ..
گفت مگر آن را دیده ای؟
گفتم نه در ان سوخته ام
کسی که بداند بعد از هر بار دیدنش باز هم قلبم
اولین نگاه می تپد
می شوم سراپا گوش
پُر می شوم از سکوت و نگاه
دستِ خودم نیست
آنقدر تردی
که می ترسم حتی حرکت پلک هایم
تورا بشکند ...
بگذار تا برایت از دلتنگیهایم بگویم
ای عاشق ِ هرچه عشق و ای لطیف ِ هرچه لطافت
من خاکسارانه خود را به پایت مینهم
Design By : MohammadDesign.IR |